۱۳۸۶ آذر ۲۱, چهارشنبه

محسن نامجو به باب ديلان ، مثل دموكراسي به ... ا


بالاخره محسن نامجو موسيقي دان با استعدادي كه به گونه اي ره صد ساله را يك شبه پيمود از ايران رفت . البته به نظر مي رسد او بر خلاف خيلي هاي ديگر ويژگي هاي لازم را براي طي اين مسير پيشرفت و شهرت داراست و فقط گذر زمان لازم است تا مشخص كند كه مضاف بر تمام آن ويژگي ها توانايي ثبات و ماندگاري در اين جايگاه را دارد و يا مثل همان خيلي ها ...
اما نشريه ي معتبر نيويورك تايمز پس از خروج وي از ايران با او مصاحبه اي انجام داد و با ستايش از استعداد وي ، او را باب ديلان موسيقي ايران ناميده است . نكته همين جاست اينكه باب ديلان چه خصوصيات و ويژگي هايي داشته كه او را به نمادي در فرهنگ معاصر آمريكا تبديل كرده است علاوه بر داشته هاي او به شرايط محيطي و فرهنگي اطراف او هم بستگي دارد . سواي اينكه اين مقايسه چندان بر پايه هاي درستي قرار ندارد مانند ( در جايي ديگر خواندم ) شهرام ناظري و پاواروتي ! آن چه موجب پديد آمدن اين تشبيهات شده است تقليل معناي مفاهيم و نمادهاست ! . پر واضح ! كه كه خالقان تشبيهات فوق تنها با كنار هم چيدن عناصر مشترك از ميان ويژگي هاي اين نمادها ( اگر فرديت آن انسان ها در نظر نگيريم و براي هويت آن ها و اقداماتشان بار معنايي قائل باشيم ) از آن ها در جهت رساندن پيام خويش سود جسته اند . غافل از آن كه اينجا فقط مشتركات بين آن ها ، آن ها را قياس نمي كند . و نه فقط تفاوت هاي بين آن ها اساسي و تعيين كننده است بلكه حتي همان تشبيهات نيز در محيط خود داراي بار معنايي متفاوتي هستند .
غرض آن كه امروزه بيداري و هوشياري ما در دانستن بار معنايي مفاهيمي دگرگون شده كه به گونه اي غلط در جامعه مورد سوء استفاده اند ، الزامي است . يكي از اين مفاهيم واژه ي دموكراسي است . اين كلمه علاوه بر معناي مجرد خود برخواسته از خواستگاهي همچون جامعه ي غرب است و شكل معنايي آن را نبايد جدا از شرايط محيطي فرهنگ و آداب وسنن و خواستگاه آن دانست . ديري نيست كه در كشور ما عده اي از دموكراسي ديني سخن مي گويند . متأسفانه كاربرد اين واژه حتي در دوره ي اصلاحات رواج يافت . براي من اينجا دفاع از دموكراسي غربي يا رد آن و قبول يا رد دين مهم نيست بلكه مي خواهم بگويم بايد ديد دموكراسي در جوامع غربي در چه بستري رشد يافته و رابطه ي آن با دين چيست ؟ تنها پس از آن خواهد بود كه مي توان به تشريح واژه اي همچون دموكراسي ديني پرداخت در غير اين صورت اين واژه ، مجعول ، بي معنا و بي پشتوانه ي فكري و فلسفي خواهد بود . بايد مراقب اين تقليل مفاهيم باشيم كه در رنگ و لعابي خوش ما را گمراه نسازند و حتي در صورت عدم خوشايندمان از آن ها و يا تضاد و تعارض ميان نگرش و ديد ما و آن ها به داشته هاي خود تكيه كنيم . نه اين كه سعي در فريب خود و ديگران داشته باشيم.