پديده ي سانسور بدون شك پديده اي اجتماعي است . آن جا كه در جامعه اي تابوهاي مذهبي ، سياسي ، اقتصادي ، نظامي و ... موجب حذف پيامهايي از مجموعه ي ارتباطات روزمره ي زنجيره ي انساني مي شود و البته من نمونه اي از فوايد درازمدت و ماندگار آن را سراغ ندارم ! مطمئناً سانسور هميشه موجب گم شدن قسمتي از مفاهيم مي شود كه مثبت يا منفي توانايي روشن كردن فضاي برد مفهومي پيام را دارند (چي قلمبه سلمبه شد منظورم همون "منظور پيام بود" !) جدا از خود سانسور و مجموعه پيام هاي مشمول آن ، اين پديده در مقام فاعل اثراتي جنبي بر جامعه ي محل وقوع خود دارد مانند اثر آن بر انسان ها در جهت انتقال پيام ، چگونگي و توانايي انتقال آن پيام ها و غيره . به تازگي فيلم فرياد مورچه ها اثر محسن مخملباف سينماگر جلاي وطن كرده را تماشا كردم . خوب طبيعتاً تمام ما مي دانيم وي به چه علت موطن مادري خود را ترك كرد . اين كه يك هنرمند نتواند ديدگاه خود را بدون هيچ واسطه و پرده ، رك و صريح با مخاطب خود در ميان بگذارد يكي از شروط اوليه و تأثيرگذار در شكل گيري يك اثر هنري است و خوب وقتي شما نتوانيد به علت وجود سانسور حرف خود را بيان كنيد حتي فلسفه ي وجودي خودتان ( البته به عنوان يك هنرمند ) هم زير سؤال مي رود . اما غير از اين ها فعاليت در چنين فضايي و قرار گرفتن در قالب تحميلي محيط زمينه ي تأثير پذيري از اين فضا را به دنبال دارد زيرا كه هنرمند هم يك انسان است و ذات انسان تعامل با محيط و تأثيرگذاري و تأثيرپذيري از آن است . مخملباف به عنوان يك فيلمساز معاصر حتي اگر با اغماض بنگريم در سينماي معاصر ما نامي در خور توجه مي باشد . فيلم bicycleran او هيچ گاه فراموش نمي شود و به شخصه خود من بهترين داستان كوتاهي كه در عمرم به آن برخورده ام در ميان تمام نويسنده هاي ايراني و خارجي داستاني از وي است . اما حالا كه فيلم اخير وي را ديدم و مي دانم كه او در خارج از ايران ديگر از دايره ي تنگ سانسور انديشه به دور است و مي تواند تأملات فكري خود را با فراغ بال با مخاطبين در ميان بگذارد از ماهيت آن ( منظور فيلم است ) و شيوه ي بيان جناب مخملباف متعجب شدم ! اين كه كارگردان با حداقل ( كاربرد اين لغت جهت رعايت اعتدال بود اگر نه شخصاً هيچ ظرافتي نديدم ) ظرافت و بيان هنري به گونه اي مستندوار و فراتر از آن مصنوعي و جلوه اي شعارزده مانند بيانيه هاي انتخاباتي به داستان گويي پرداخته و گويي دوربين ، فيلمنامه و بازيگر تنها ابزاري در دست اويند براي جارزدن درگيري هاي ذهني و فلسفي وي اندكي جاي تأمل داشت . با مروري بر سابقه ي ايشان در مي يابيم اين از خامي كارگردان نيست منظورم اين است كه وي در زمينه ي كارگرداني و قصه پردازي مشكل دار نشده است بلكه اصولاً فضاي سابقي كه وي در آن به فعاليت مي پرداخته اجازه ي پرورش ذهن و استعداد او در باب برخورد و بيان چنين موضوعاتي را نمي داده است و حالا كه ديگر محدوديت ها از پيش روي او برداشته شده با گام برداشتن در اين فضا اين نواقص خود را عيان كرده است به گونه اي كه فيلم وي بيش تر نوعي عقده گشايي و دهان كجي كودكانه به همان تابوهايي است كه تا ديروز حق ورود به آن محدوده را نداشته است ! مانند فرزندي كه در خانواده اي بدون آموزش هاي لازم اجتماعي و مسئوليت پذيري لازم در آستانه ي سن بلوغ به آزادي هايي دست يافته كه براي آن آمادگي لازم را ندارد و بالفطره مستعد آسيب پذيري است . مي خواهم بگويم كه لازم نيست يك اثر هنري را صرفاً به خاطر آن خلق كنيم كه پيامي روزمره را كه صرفاً مدتي براي ما ممنوع بوده است بيان كنيم و اين استفاده ي ابزاري از هنر شايسته ي همين فضاي وطني است كه به هنر به عنوان ابزاري جهت تبليغ ايدئولوژي نگاه مي كند و در نتيجه اين آثار هنري ماندگاري ندارند و اسير روزمرگي به زودي در ورطه ي فراموشي مي افتند . در پايان بايد بگويم كه در همين فيلم لحظاتي قابل تأمل وجود دارند كه متأسفانه به علت همان معضل كلي حاكم بر كل اثر چندان فرصت ظهور نمي يابند و البته پيام كلي فيلم كه فيلمساز قصد بان آن را داشته نيز واقعاً درخور تأمل بوده است كه متأسفانه بازهم ...
نكته ي انحرافي : وقتي در ترم 8 واحدهانو تموم نمي كني و به خاطر سربازي مجبور مي شي كه چندتايي رو براي بعداً نگه داري و از روي همين آسودگي به طرزي احمقانه و در حاليكه همه داشتن نرم افزار 2 امتحان ميدادن تو داشتي توي خونه رفع اشكال ميكردي ! و به صورتي بازهم ابلهانه تر اين درس ميمونه براي ترم 10 و تو مجبوري دوباره بري سر همون كلاس و همون مطالبو گوش كني و در حاليكه هر چند لحظه سري به نشانه ي تأييد مطالب استاد تكون ميدي مينويسي ! يه هفته داستان كوتاه مينويسي و هفته ي بعد اين خزعبلات !!!
نكته ي انحرافي : وقتي در ترم 8 واحدهانو تموم نمي كني و به خاطر سربازي مجبور مي شي كه چندتايي رو براي بعداً نگه داري و از روي همين آسودگي به طرزي احمقانه و در حاليكه همه داشتن نرم افزار 2 امتحان ميدادن تو داشتي توي خونه رفع اشكال ميكردي ! و به صورتي بازهم ابلهانه تر اين درس ميمونه براي ترم 10 و تو مجبوري دوباره بري سر همون كلاس و همون مطالبو گوش كني و در حاليكه هر چند لحظه سري به نشانه ي تأييد مطالب استاد تكون ميدي مينويسي ! يه هفته داستان كوتاه مينويسي و هفته ي بعد اين خزعبلات !!!
۱ نظر:
azizam baba jan chan vakhti bood nayamade boodam inja! 2,3 ta matne akhareto khoondam royahaye shabe zemestani behem chasbid al baghi ham mesle hamishe por mohtava va por nokte mesle khodet
enshala be zoodi mibinamet
ارسال یک نظر