زندگي سياه مشق ندارد و نكته همين جاست ! اصلاً شايد اين به علت پيرويش از زمان است و اين خاصيت زمان است كه دير يا زود ، كند يا تند مي گذرد ، فقط يكبار و هيچ گاه به عقب بازنمي گردد . اين نكته باعث مي شود تا يگانگي پيش بيايد يعني هر اتفاق و هر لحظه گر چه شباهت بسيار با لحظات ديگر داشته باشد تكرار ناشدني است . گويي لحظات از آينده اي نامعلوم به سوي ما پرتاب مي شوند و از كنار ما رد مي شوند مي گذزند و سپس ناپديد مي شوند . از آن ها جز ردي در تار و پود ذهن غبار گرفته ما باقي نمي ماند . شايد به همين علت است كه گاهي يك تصميم در لحظه اي خاص سرنوشت ما را به كلي عوض مي كند : آن لحظه ي سرخوشي نخستين بار استفاده از مواد مخدر يا آن نگاه شيفته به معشوقي كه در باقي عمر همسفر ما خواهد شد و ... ديگر نمي آيد و به همين سبب است كه بار اول و آخري وجود ندارد و سرنوشت جايگزيني ندارد . از سوي ديگر به خاطر همين تكرارناپذيري است كه مي توان دوباره امتحان نمود و اميد به پيروزي و كاميابي داشت . حتي اگر صدها بار زانوزده باشي و تقاضا كرده باشي باز هم بار ديگري هست كه اتفاقاً در آن بارقه اي از اميد و موفقيت به ما چشمك مي زند . اگر 1000 بار سنگي را به سمت هدفي زده باشي و اصابت نكرده باشد بازهم مي تواني بيازمايي كه احتمال زدن هدف هيچ تفاوتي با بار اول نكرده است ، هيچ ، بلكه مهارت تو بيش تر شده است . پس نبايد اميد را از دست بدهي و هم نبايد فرصت را كه اميد در همين فرصت است آرميده است ، چنگ بينداز و تصاحبش كن : اكنون ِ خودت را و دريغ مدار از خود فرصت را ! غنيمت شمارش !
اشتراک در:
نظرات پیام (Atom)
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر