۱۳۸۷ اردیبهشت ۳۰, دوشنبه

اداي دين به فرهنگ طرفداري !!!




چه لذتي بهتر از آن كه بخواب فرو روي و رؤياها و آرمان هاي خود را برقباي ديگري ببيني و مسحور و مبهوت با اين خواب خوش سر كني و تمام عقده ها و حقارت ها و ناتواني هاي خويش را به بوته فراموشي سپاري !؟
چه لذتي بهتر از اين كه بتواني خود را متعلق به جمعي بداني و به سادگي هر چه تمام تر احساس تعلق خود و نياز خود را به بودن با ديگران و همراهي و توجه آن ها را با خود داشتن به دست آوري ، آن هم بي هيچ زحمتي !!!
چه لذتي بهتر از آن كه از رنگي خوشت مي آيد و يا از بازي و آن را با طعم شيرين پيروزي به خاطر بسپاري ؟!
چه و چه و چه ...
ما عاشق رنگ قرمزيم ( متأسفانه ادبيات لمپني و كوچه بازاري بر اساس فرض همراهي ديگران با شما استوار است ! ) ! ما از بچگي در تمام نقاشي هامان بيش تر از رنگ قرمز استفاده مي كرديم ! ما يادمان است كه حتي خورشيد هم قرمز بود ! ما به ياد داريم كه هميشه با ديدن رنگ قرمز هيجان زده مي شديم ! ما عاشق دستمال سر قرمز رامبو بوديم ! ما عاشق پرسپوليس شديم زيرا قرمز بود ! ما دليلي به راحتي رنگ قرمز براي دوست شدن و آشنايي با قرمزها و دليلي راحت تر از آن براي درگيري و حقير خواندن آبي ها نداشتيم ! قهرمان هاي ما همان مردان قرمز رنگي بودند كه گرچه پوشالي بودن خيلي هاشان در زندگي روزمره برايمان اظهر من الشمس بود ، اما دوستشان داشتيم ! و ...
امروزه ما همه ي اين ها را مي دانيم اما باز هم عاشق رنگ قرمز و پرسپوليس هستيم و بخاطر آن گل زيباي دقيقه 90 + 6 و بدست آوردن قهرماني ، براي ساختن لحظه اي هر چه با شكوه تر و به ياد ماندني تر پيراهن خود را پاره كرديم و اعتراض همسايه ها به عربده هاي حيواني مان را به جان خريديم .
ما عاشق پرسپوليس هستيم و از آن لذت مي بريم !

۲ نظر:

ناشناس گفت...

منم عاشق قرمزم و پرسپلیس رو هم یه زمانی که دور به نظر میاد دوست داشتم
بهت تبریک میگم خیلی زیاد

ناشناس گفت...

هوآااااااااااااااااا....

ديد ديري ديد ديد آبي ها...
اسمشون چيه؟؟؟
الا اي حال جسوف ممنوع...
ophelia جان: ماچ....