توضيح : اين روزها با نزديك شدن به كنكور اصلاً فرصت پست گذاشتن ندارم اما خوب هنوز وبگردي مي كنم و طبق معمول كه سري به سايت دكتر پرويز جاهد زدم و اين مقاله ي جالب رو اونجا ديدم . سايت ايشون كه يك سايت مربوط به يادداشت هاي روزانه هست مطالبي كاملاً مربوط به حوزه ي سينما و هنر و ادبيات داره اما نمي دونم چرا فيلتر شده ! پس براي اينكه شما رو هم در حس لذت خودم شريك كنم اين مقاله رو عيناً از سايت ايشون اينجا ميارم . اميدوارم ايشون راضي باشن !
باربت شرودر را اغلب به عنوان فيلمساز داستانی می شناسيم اما او مستندساز توانايی هم هست و هنوز مستند جسورانه ای را که در دهه هفتاد در باره عيدی امين ساخته فراموش نشده است. در فيلم مستند وکيل مدافع ترور(Terror’s Advocate) که روز گذشته در پنجاه و يکمين دوره فستيوال فيلم لندن به نمايش درآمد، شرودر به بررسی يکی ديگر از چهره های مشهور و بدنام سياسی پرداخته است يعنی ژاک ورژس وکيل مدافع پول پوت(رهبر جنايتکار کامبوج)، کلوس باربی(جنايتکار جنگی نازی)، طارق عزيز(نخست وزير صدام)، کارلوس(معروف به کارلوس شغال، انقلابی و تروريست معروف بين المللی)، جميله بوهرد(انقلابی مشهور الجزايری) و بسياری ديگر از چهره های سرشناس سياسی و شورشی جهان که دستگير و محاکمه شدند.
پرونده های دفاعی ورژس متناقض و غير متعارف اند و در ميان مشتريان او از چپ چپ تا راست راست از نظاميان خونخوار و ديکتاتوری چون پول پوت، ادريس ابی(رئيس جمهور چاد)، عمر بونگو(رئيس جمهور گابون)، اسلوبودان ميلاسوويچ(ديکتاتور صربستان) و انقلابيون و تروريست های مشهوری چون کارلوس، جميله بوهرد و انيس نقاش را می توان ديد. ورژس در تايلند از مادری ويتنامی و پدری فرانسوی به دنيا آمد. وی در دانشگاه پاريس در رشته حقوق تحصيل کرد و از همان آغاز جوانی به حزب کمونيست فرانسه پيوست و در فعاليت های سياسی دانشجويی شرکت کرد. در 1949 رئيس انجمن دانشجويان کشورهای مستعمره شد. در سال های مبارزه انقلابيون الجزايری عليه اشغال گران فرانسوی، وی در کنار استقلال طلبان الجزايری قرار گرفت و مبارزه مسلحانه آنها را عليه حکومت فرانسه تاييد کرد. در همان سال ها وی دفاع از جميله بوهرد مبارز الجزايری را که به اتهام تروريسم و به خاطر بمب گذاری در کافه ای فرانسوی در الجزيره و کشتن غيرنظاميان فرانسوی دستگير و به اعدام محکوم شد، به عهده گرفت. دفاعيات ورژس از جميله او را به يکی ازچهره های برجسته جنبش ضد استعماری تبديل کرد ( جميله يکی از شخصيت های فيلم مشهور نبرد الجزاير ساخته جيلو پونته کوروو است). دفاع ورژس از جميله باعث نجات او و رهايی او از زندان شد. جميله بعد از رهايی از زندان با ورژس ازدواج کرد.
در سال های بين 1970 تا 1978 ورژس از انظار عمومی پنهان شد و با ناپديد شدن او اين شايعه بر سر زبان ها افتاد که او به کامبوج رفته و با پول پوت دوست قديمی و همکلاسی در دانشگاه پاريس همکاری می کند. ورژس در فيلم شرودر هرگونه همکاری با پول پوت را انکار می کند همچنانکه به انکار هرگونه ارتباط پنهان با کارلوس می پردازد.
باربت شرودر به بيننده می گويد که اين فيلم از ديد ورژس داستان زندگی او را بررسی می کند. شرودر بدون قضاوت در باره ورژس به او اجازه می دهد تا در کمال آرامش و خونسردی در مقابل دوربين او بنشيند و در حالی که سيگار می کشد در مونولوگی طولانی پرونده های سياسی مختلفی را که دفاعشان را برعهده داشته مرور کند. او زيرکانه سعی می کند از پاسخ دادن به برخی پرسش های مصاحبه گر طفره رود اما شرودر او را آرام نمی گذارد. با اين حال ورژس تنها مصاحبه شونده فيلم شرودر نيست بلکه او با تعداد زيادی از شاهدان، وکلای سياسی، ژورناليست ها و انقلابيون بازنشسته مثل يوسف سعدی، زهره دريف، مگدلينا کوپ(چريک آلمانی و همسر کارلوس) و هانس يواخيم کلين(انقلابی چپ و از همکاران شبکه کارلوس) نيز گفتگو می کند. يوسف سعدی از رهبران جنبش استقلال طلبانه الجزاير بود که مسئوليت بمب گذاری در محله های فرانسوی در کازبا را به عهده داشت و جيلو پونته کوروو، فيلم نبرد الجزيره را بر اساس خاطرات او ساخت و سعدی در آن فيلم در نقش خودش ظاهر شد. وی در مقابل دوربين شرودر توضيح می دهد که چگونه دختران جوان و زيبا مثل جميله بوهرد و زهره دريف را برای عمليات بمب گذاری استخدام می کرد.
در پايان فيلم او رو به دوربين می گويد من يک وکيل ام و وقتی کسی برای دفاع به من مراجعه می کند يا نبايد پرونده او را قبول کنم يا اگر قبول کردم بايد به بهترين شکل از او دفاع کنم.
در جايی از فيلم از ترور ناموفق شاپور بختيار در اوايل دهه هشتاد و دفاع ورژس از متهمان شرکت در اين ترور يعنی انيس نقاش و دو تروريست لبنانی ديگر سخن به ميان می آيد. بر اساس گفته های کلود مونيگوئت روزنامه نگار و مورخ فرانسوی در اين فيلم، ترور بختيار بر اساس معامله ای بين ايران و دولت فرانسه بر سر بدهی های دولت فرانسه به ايران(مربوط به زمان شاه و در ارتباط با تاسيسات اتمی ايران) صورت گرفت و با آزادی متهمان، اختلافات بين ايران و فرانسه هم به پايان رسيد.
باربت شرودر برای جذاب ساختن اين فيلم مستند و قرار دادن تماشاگر در کانتکست تاريخی سوژه خود، از تصاوير آرشيوی مربوط به عمليات تروريستی کارلوس و ياران او، مصاحبه های قديمی با جميله بوهرد، تصاوير انقلاب ايران و نماهايی از صحنه های مربوط به بمب گذاری جميله در فيلم نبرد الجزاير استفاده می کند. در يکی از صحنه های فيلم گفتگوی کوتاهی با ژان پل سارتر در باره ورژس پخش می شود، مربوط به زمانی که سارتر به همراه ميشل فوکو به زندانی شدن ورژس به جرم دفاع از پرونده های ضد دولتی در فرانسه، به اعتراض وسيعی دست زدند.
شرودر با قرار دادن ورژس در يک کانتکست سياسی و تاريخی، با استفاده از اعترافات او و حرف های همکاران و نزديکان او سعی می کند به روان شناسی شخصيت او پرداخته و اصول اخلاقی غير متعارف او را آشکار کند. او می گويد اگر مجبور باشم که بين دفاع از يک گرگ و دفاع از يک سگ يکی را انتخاب کنم من قطعا دفاع از گرگ را انتخاب می کنم خصوصا اگر آن گرگ يک گرگ زخمی باشد. در مقابل اين سوال پرسش گر که می پرسد آيا اگر می توانستی از هيتلر هم دفاع می کردی می گويد هيتلر که سهل است اگر جرج بوش هم به دادگاه جنايتکاران جنگی فرا خوانده شود از او دفاع می کنم. ورژس حتی تقاضای دفاع از صدام حسين را هم پيشنهاد کرد که از سوی آمريکايی ها رد شد.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر