خبري بسيار جالب امروز دهم بهمن ماه توسط دبیرخانه کمیته مرکزی اطلاع رسانی قوه قضاییه منتشر شد با اين مضمون كه آیت الله شاهرودی، رئیس این قوه، با صدور بخشنامه ای دستور داده است که از این پس مگر در موارد خاص، اجرای احکام اعدام در ملاء عام صورت نگیرد. بسيار خوشحال شدم از اين حكم چون واقعاً خشونت (در تمام جنبه ها) در كشور ما رو به افزايش است و متأسفانه هيچ اقدام همگاني و سراسري براي مبارزه با شيوع اين پديده ي زشت و خطرناك انجام نمي گيرد .
اما خوشحالي اندكي بعد بلافاصله كمرنگ شد آن جا كه با ديدن اين جمله در متن اين خبر به فكر فرو رفتم :
"آقای جمشیدی سخنگوي قوه ي قضاييه گفت که قوانین جمهوری اسلامی مجازات اعدام را برای جرایم بسیار محدودی پیش بینی کرده و افزود این مجازات نباید به نحوی اجرا و اطلاع رسانی شود که جامعه، به ویژه جوانان و نوجوانان را دچار تنش روانی سازد.وي صدور بخشنامه اخیر را نشانه توجه رئیس قوه قضاییه "به جنبه های جامعه شناختی، روانشناختی و جرم شناختی اجرای احکام" دانست."
از اين دست تناقضات فكري در جامعه ي ما كم به چشم نمي خورد آن جا را به ياد بياوريد كه رئيس جمهور محترم به دليل در دست نبودن نتايج مستدل و آمارهاي واقعي تغيير ساعت رسمي كشور را كه براي صرفه جويي در مصرف برق انجام مي شد لغو نمود (لطفاً عبارت daylight saving را در google جستجو كنيد . احتمالاً رئيس جمهور محترم به اينترنت دسترسي نداشته اند) و يا آن جا كه ايشان در سخنراني خود در آن دانشگاه آمريكايي در پاسخ به سؤالي وجود افراد 2 ج.ن.س.ي (نقطه ها را حذف كنيد اين كار براي جلوگيري از فيلتر شدن احتمالي انجام شد . پوزش من را بپذيريد.) را (در ايران البته) انكار كرد !!! تنها مقايسه اي كه اين جانب مي توانم براي اين سخن پيدا كنم آن است كه كسي طلوع خورشيد از شرق را انكار كند !!!
شايد بپرسيد چه ارتباطي ميان اين نقل قول هاست و اساساً آيا رئيس قوه ي قضائيه ربطي به رئيس جمهور دارد ؟
در واقع آن چه براي من جنبه اي مشترك در اين سخنان محسوب مي شود اتكا به آراي علوم تجربي در اقدامات مسئولين ماست . بله علوم روانشناسي و اجتماعي ترويج خشونت و رفتار و مجازات تحقیر آمیز و غیرانسانی را تقبيح مي كنند كه اين موضوع مستقيماً در منشور جهانی حقوق بشر و معاهده بین المللی حقوق مدنی و سیاسی بيان شده است و تئوري ها و دستاوردهاي اين علوم از راه تجربي به دست آمده كه مبتني بر انجام آزمايش و مشاهده ي بي طرفانه ي نتايج آن است . اما در ايدئولوژي ديني ، وحي يا همان علوم نقلي ارزش بالاتر و برتر محسوب مي شود و به منزله ي حكم صريح شارع يعني خداوند بر انسان ها مي ياشد .
بگذريم ، جهت طولاني نشدن مطلب ديگر ادامه نمي دهم . فكر مي كنم حالا متوجه شديد كه با توجه به اين بحث هر دو مسئول محترم مملكتي ما البته با داشتن ديدگاه هاي ايدئولوژيك يكسان تا چه حد متناقض عمل نموده اند چه از آن جا كه حضور تماشاچی در محل اجرای حکم اعدام را برای عبرت عمومی در آيين اسلامي مفيد دانسته مي شود رئيس محترم قوه ي قضاييه با چه دلايلي (نقل قول بالا) حكم اعدام در ملأ عام را لغو نموده است .
و از ان طرف رئيس جمهور محترم كه نيروي انتظامي كه بازوي دولت ايشان در اجراي نظم و قانون است در طرح امنيت اجتماعي درست برعكس راه رئيس قوه ي قضاييه را پيموده است .
مجموعه اين مطالب و مرور اقدامات تاريخي حكومت ما من را به نتيجه اي بدبينانه رساند كه به موجب آن من به نيت رئيس قوه ي قضاييه در اقدام به صدور اين حكم شك كردم ، متأسفانه ! . گر چه از ان جايي كه حاصل اين اقدام صرف نظر از نيت آن آبي است كه به نظر بنده به جوي بازنمي گردد و به هر حال اثرات مثبت اين حكم آن قدر مفيدست كه نمي توانم آن را انكار كنم .
اما سؤال اصلي هنوز بي جواب مانده است و آن تناقضي است كه در ابتداي بحث آن را متذكر شدم؟! شايد اين ها نشانه هايي از استحاله ي فكري مسئولين است ، شايد فشار جامعه ي جهاني و شايد هم اقدامي در راستاي كاهش انتقادات از شيوه ي حكومت داري و يا رقابت اقشار ئروني حكومت براي به دست آوردن حمايت هاي درون گروهي و مردمي و يا نشانه اي از حركت آن ها به سوي دستاوردهاي دانش تجربي بشري !!! اما مطمئنم كه حركت به سوي جامعه اي كه در آن علم و منطق بر اكثريت و بر رفتار كلي اجتماعي حاكم باشد بسيار سخت ، طولاني و نيازمند صبر و فداكاري است و با يك گل بهار نمي شود .
باز هم از اين خبر خوشحالم ولي كم تر و خدا را شاكرم بيش تر ...
اما خوشحالي اندكي بعد بلافاصله كمرنگ شد آن جا كه با ديدن اين جمله در متن اين خبر به فكر فرو رفتم :
"آقای جمشیدی سخنگوي قوه ي قضاييه گفت که قوانین جمهوری اسلامی مجازات اعدام را برای جرایم بسیار محدودی پیش بینی کرده و افزود این مجازات نباید به نحوی اجرا و اطلاع رسانی شود که جامعه، به ویژه جوانان و نوجوانان را دچار تنش روانی سازد.وي صدور بخشنامه اخیر را نشانه توجه رئیس قوه قضاییه "به جنبه های جامعه شناختی، روانشناختی و جرم شناختی اجرای احکام" دانست."
از اين دست تناقضات فكري در جامعه ي ما كم به چشم نمي خورد آن جا را به ياد بياوريد كه رئيس جمهور محترم به دليل در دست نبودن نتايج مستدل و آمارهاي واقعي تغيير ساعت رسمي كشور را كه براي صرفه جويي در مصرف برق انجام مي شد لغو نمود (لطفاً عبارت daylight saving را در google جستجو كنيد . احتمالاً رئيس جمهور محترم به اينترنت دسترسي نداشته اند) و يا آن جا كه ايشان در سخنراني خود در آن دانشگاه آمريكايي در پاسخ به سؤالي وجود افراد 2 ج.ن.س.ي (نقطه ها را حذف كنيد اين كار براي جلوگيري از فيلتر شدن احتمالي انجام شد . پوزش من را بپذيريد.) را (در ايران البته) انكار كرد !!! تنها مقايسه اي كه اين جانب مي توانم براي اين سخن پيدا كنم آن است كه كسي طلوع خورشيد از شرق را انكار كند !!!
شايد بپرسيد چه ارتباطي ميان اين نقل قول هاست و اساساً آيا رئيس قوه ي قضائيه ربطي به رئيس جمهور دارد ؟
در واقع آن چه براي من جنبه اي مشترك در اين سخنان محسوب مي شود اتكا به آراي علوم تجربي در اقدامات مسئولين ماست . بله علوم روانشناسي و اجتماعي ترويج خشونت و رفتار و مجازات تحقیر آمیز و غیرانسانی را تقبيح مي كنند كه اين موضوع مستقيماً در منشور جهانی حقوق بشر و معاهده بین المللی حقوق مدنی و سیاسی بيان شده است و تئوري ها و دستاوردهاي اين علوم از راه تجربي به دست آمده كه مبتني بر انجام آزمايش و مشاهده ي بي طرفانه ي نتايج آن است . اما در ايدئولوژي ديني ، وحي يا همان علوم نقلي ارزش بالاتر و برتر محسوب مي شود و به منزله ي حكم صريح شارع يعني خداوند بر انسان ها مي ياشد .
بگذريم ، جهت طولاني نشدن مطلب ديگر ادامه نمي دهم . فكر مي كنم حالا متوجه شديد كه با توجه به اين بحث هر دو مسئول محترم مملكتي ما البته با داشتن ديدگاه هاي ايدئولوژيك يكسان تا چه حد متناقض عمل نموده اند چه از آن جا كه حضور تماشاچی در محل اجرای حکم اعدام را برای عبرت عمومی در آيين اسلامي مفيد دانسته مي شود رئيس محترم قوه ي قضاييه با چه دلايلي (نقل قول بالا) حكم اعدام در ملأ عام را لغو نموده است .
و از ان طرف رئيس جمهور محترم كه نيروي انتظامي كه بازوي دولت ايشان در اجراي نظم و قانون است در طرح امنيت اجتماعي درست برعكس راه رئيس قوه ي قضاييه را پيموده است .
مجموعه اين مطالب و مرور اقدامات تاريخي حكومت ما من را به نتيجه اي بدبينانه رساند كه به موجب آن من به نيت رئيس قوه ي قضاييه در اقدام به صدور اين حكم شك كردم ، متأسفانه ! . گر چه از ان جايي كه حاصل اين اقدام صرف نظر از نيت آن آبي است كه به نظر بنده به جوي بازنمي گردد و به هر حال اثرات مثبت اين حكم آن قدر مفيدست كه نمي توانم آن را انكار كنم .
اما سؤال اصلي هنوز بي جواب مانده است و آن تناقضي است كه در ابتداي بحث آن را متذكر شدم؟! شايد اين ها نشانه هايي از استحاله ي فكري مسئولين است ، شايد فشار جامعه ي جهاني و شايد هم اقدامي در راستاي كاهش انتقادات از شيوه ي حكومت داري و يا رقابت اقشار ئروني حكومت براي به دست آوردن حمايت هاي درون گروهي و مردمي و يا نشانه اي از حركت آن ها به سوي دستاوردهاي دانش تجربي بشري !!! اما مطمئنم كه حركت به سوي جامعه اي كه در آن علم و منطق بر اكثريت و بر رفتار كلي اجتماعي حاكم باشد بسيار سخت ، طولاني و نيازمند صبر و فداكاري است و با يك گل بهار نمي شود .
باز هم از اين خبر خوشحالم ولي كم تر و خدا را شاكرم بيش تر ...
۲ نظر:
من هم با این حکم موافقم به دلایل بسیار زیاد . اما به شخصه با وجود حکم اعدام موافقم . اعدام در ملا عام هم فی نفسه خوبه و جنبه ی بازدارنده داره اماعلت موافق بودن من با این حکم : وقتی در کشور ما مادری دست بچه ی 4 ساله اش رو میگیره و میرن دیدن اعدام ( در حالی که تخمه میشکنن)خب مسلما دیدن صحنه ی اعدام روی اون کودک 4 ساله تاثیرات منفی خواهد گذاشت.اما همین امروز خوندم که مردی به دلیل تجاوز به 17 پسر بچه اعدام شد . از خود تو میپرسم به نظرت اعدام مجازات مناسبی برای اون مرد بود ؟ هیچ به سرنوشت اون 17 پسر بچه و آثار و تبعات این مسئله در زندگی اونها فکر کردی ؟
بنابراین هم حکم اعدام لازمه هم اجرا شدن علنی اون در بعضی موارد . منتها باید یکسری کنترل هایی انجام بشه . مثلا بگن افراد زیر 16 سال نباید در صحنه اعدام حضور داشته باشن و ... .
فکر می کنم یک ارتباطی بین اعدام مفسدین اقتصادی ( همون چار تایی که یکیشون تا الان اعدام شده و سه تاشون تو زندان و در انتظار اعدامند- البته طبق گفته دکتر جمشیدی سخنگوی قوه قضاییه ) و این تصمیم جناب شاهرودی باشه.
و قبلا در باره رابطه جرم و مجازات و مطالب از این دست و حتیاینکه اعدام نکردن یک جانی و قاتل زنجیره ای حتی چه فوایدی وی تونه داشته باشه قبلا مفصل باهات صحبت کردم. کلی چیزها یاد گرفتم و احتمالا من هم بسیار نزدیک به تو فکر می کنم در این باره.
اما درباره گفتارشوالیه سیاه یک دو نکته نامربوط:
اول اینکه نه تنها اون صحنه بر کودک چار ساله تاثیر منفی می ذاره- بلکه بر مادر تخمه شکن اون هم تاثیر می ذاره. حتی بر روح و روان شما که انقد شوالیه هستید. مگر اینکه اون روح و روان به اندازه کافی قبلا تاثیرات بد و منفی گرفته باشه که حالا...
دوم اینکه فکر می کنم فقط با دانستن اینکه"اقای x به 17 پسر تجاوز کرده است " نمی توان نتیجه گرفت:" اقای x باید اعدام شود." همه چیز برای آقای x را نمی توان در یک جمله خلاصه کرد. احتمالا حتی قاضی اون پرونده هم به این راحتی که شما حکم اعدام اقای x صادر کردید برای آن نگون بخت حکم صادر نکرده بوده است.
و سوم اینکه لطفا کمی دقیقتر فکر کنید.در پاراگراف آخر خود آورده اید که: بنابر این....
این بنابر این را بنابر چی آورده اید؟ از کدام مقدمه نتیجه گرفته اید که حکم اعدام ضروری است و حتی نحوه اجرای آن را هم تجویز کرده اید؟
چهارم اینکه : دلایل زیادی که در جمله اول کلامتان از آن صحبت کرده اید را فراموش کرده اید بیاورید.قبل از آنکه آن دلایل را بیاورید ، آنها را بشمارید تا ببینید واقعا زیاد اند؟ بعید می دانم.
ببخشید زیاده گویی و پراکنده گویی کردیم.
ارسال یک نظر